انقلاب و جنگ جامعه ما را تغییر داده و باعث فراوانی واژهها شدند
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۳۲۳۶۳
به گزارش خبرگزاری مهر، آیین نکودداشت مسعود دهنمکی، نویسنده و کارگردان به همراه معرفی مجموعه ۷۸ جلدی «فرهنگنامه اسارت و آزادگان»، شامگاه دیروز دوشنبه ۲۵ دی در تالار رودکی تهران برگزار شد.
مهدی رمضانی، دبیرکل نهاد کتابخانه های عمومی کشور در اینمراسم گفت: از انتشار مجموعه ۷۸ جلدی «فرهنگنامه اسارت و آزادگان» سالها میگذرد و حتی مراسم رونمایی این اثر نیز برگزار شده است؛ از آنجایی که بین رونمایی و انتشار این اثر به معنی در دسترس قرار گرفتن کار، فاصله افتاد، این برنامه امروز برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: انتشار این مجموعه، قطعاً برای تولیدات متعدد و متنوع پیش برنده خواهد بود و این موقعیت مهمی است. ما در نهاد کتابخانه های عمومی کشور برگزاری این مراسم را وظیفه خود میدانیم؛ چراکه اولاً به لحاظ محتوایی مجموعه نهاد کتابخانه های عمومی برای تهیه محتوا همکار آقای ده نمکی بوده است؛ به لحاظ فنی و حرفهای، یکی از رسالتهای کتابخانه انتشار و گسترش اطلاعات است؛ به علاوه در رویکرد جدیدی که در مجموعه نهاد پیگیری میشود، توسعه فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و هنری در اولویت است؛ همچنین گرامی داشتن چهرههای مؤثر فرهنگی، هنری، تاریخی و سیاسی نیز وظیفه کتابخانه عمومی است. اینها دلایلی برای برگزاری این رویداد در این بستر بوده است.
دبیرکل نهاد کتابخانه های عمومی کشور، گفت: با برگزاری این برنامه، مجموعه ۷۸ جلدی «فرهنگنامه اسارت و آزادگان» در مخزن همه کتابخانه های اصلی ما در کشور و کتابخانه های مهم قرار میگیرد. این مجموعه همزمان بر روی سکوهای کتاب الکترونیک کشور منتشر شده و قابل دسترسی است.
رمضانی افزود: بنده در مرکز اسناد انقلاب اسلامی، معاون آقای حسینیان بودهام؛ در آن مقطع مطلبی در خصوص این کتاب برای ایشان نوشتم و ایشان یادداشتی گذاشتند مبنی بر اینکه «مجموعه فوق را تورق و مطالعه کردم؛ آن را کاری بزرگ، مانا و اصولی یافتم.» من آقای حسینیان را یکی از کسانی می دانم که در حوزه تاریخ و تاریخ انقلاب اسلامی کار کردند و عمر صرف کردند. این چند جمله برای بنده حجت است که این کار را منتشر کنیم.
وی گفت: این جلسه علاوه بر معرفی این مجموعه، تجلیل از خدمات و زحمات آقای ده نمکی در حوزههای مختلف هنر و رسانه است. ایشان بر هر حوزهای دست گذاشتند، موفق بودهاند؛ در این مراسم ما تلاشمان این بود که به ابعاد دیگر شخصیت ایشان نیز بپردازیم. ایشان در حوزه کتاب، آثار دیگری نیز دارند که بخشی منتشر شده و بخشی نیز آماده انتشار است.
رمضانی ضمن تقدیر از حاضران و دست اندرکاران برگزاری این مراسم، افزود: به اعتقاد بنده برخی موضوعات مخاطب خاص دارد و هر کسی توفیق حضور در آن برنامهها را ندارد و قطعاً موضوع آزادگان، یکی از آنها است. امیدوارم این برنامه ذخیرهای برای آخرت ما باشد.
انقلاب، جنگ و دفاع مقدس جامعه ما را تغییر داده است
غلامعلی حدادعادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ادامه این مراسم با اشاره به اینکه انقلاب، جنگ و دفاع مقدس جامعه ما را تغییر داده است گفت: جامعه ایران، جامعه قبل از انقلاب و قبل از جنگ نیست. من ۳۳ سال قبل از انقلاب زندگی کردم و میتوانم مقایسه کنم. چون درون این اتفاق بودیم آن را حس نمیکنیم. چون دفعی نیست، تدریجی است احساسش نمیکنیم. واقعاً جامعه ما عوض شده است. یکی از نمونههای این تغییر، فراوانی واژگانی است که قبل از انقلاب کاربرد زیادی نداشته است. فراوانی واژه شهید و شهادت را در زبان مردم مقایسه کنید با قبل از انقلاب.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی افزود: کاری که آقای ده نمکی کرده کار کوچکی نیست؛ کار سنگین، مفصل، طولانی، مستمر و سخت بوده است. کنار ایشان که نشسته بودم گفتم اسم جلسه رونمایی از کار ده نمکی است ولی به شوخی و با شیوه بچههای جنوب شهر میتوان گفت ده نمکی با این ۷۸ جلد کتاب از همه «رو کمنمایی» میکند. کسی که ۱۰۰ صفحه کتاب نوشته باشد می فهمد ۷۸ جلد کتاب گردآوردن ولو رونویسی هم باشد چقدر سخت است.
ارزش تاریخ نگاری را نمیدانیم
حداد عادل در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه حس تاریخی در ما ایرانیها ضعیف است، افزود: ما طوری تربیت نشدیم که ارزش تاریخ و تاریخنگاری را بدانیم و به موقع برای تاریخنگاری اقدام کنیم و لوازمش را فراهم کنیم. من تجربههای زیاد دارم. زمانی میخواستم زندگی نامه پروین اعتصامی را بنویسم. او سال ۱۳۲۰ فوت کرده است. هر چه گشتم نتوانستم کسی را پیدا کنم که روایت زنده و دست اول از پروین اعتصامی به دست بدهد. برادر پروین سالها در خیابان امام خمینی امروز و سپه دیروز مغازه ابزار فروشی داشت. من که دانشجوی دانشگاه تهران بودم هر روز از جلوی مغازه اش رد میشدم در سردر آن نوشته بود: ابوالفتح اعتصامی. هیچ وقت به ذهنم نرسید بروم و از او بپرسم از خواهرت چه میدانی. روزی به این فکر افتادم که گفتند دو سال قبل در پاریس فوت کرده است. امثال این تا دل تان بخواهد در تاریخ سراغ میتوان گرفت. ملاصدرا درسال ۱۰۵۰ در بصره فوت کرده و بزرگترین فیلسوف ما است اما کسی نمیداند قبرش کجاست. حس تاریخی در ما نیست.
وی گفت: اسناد، اسباب تألیف تاریخ حقیقی است. اسناد، مصالح یک تاریخ واقعی اند. تاریخی معتبرتر است که برپایه اسناد تألیف شده باشد و گردآوری و انتشار اسناد یک کار واجب برای یک واجب دیگر است. ما در این کار در انقلاب کوتاهی کردیم. معتقدم با همه سندنگاری هایی که شده است هنوز مثل کوه یخی که ۹ دهم آن زیر آب است، اسناد انقلاب و دفاع مقدس ثبت و ضبط نشده است. البته با پیروزی انقلاب فصل تازه ای در انتشار اسناد تاریخی قبل از انقلاب به وجود آمد که تاریخنگاری بعد از انقلاب را به تاریخنگاری قبل از انقلاب متفاوت کرد. بسیاری از رجال بزرگ دوره قبل از انقلاب بودند که خاطرات داشتند و جرأت نمیکردند منتشر کنند. انقلاب باعث شد این اسناد منتشر شود. من خیلی از این خاطرات خواندم و در این ۴۵ سال بسیاری از خاطرات منتشر شده که باید در جای خودش درباره آن صحبت کرد. مخالفان انقلاب نسبت به انقلابیون در ثبت وقایع انقلاب پیش دستی کردند. حبیب لاجوردی اول کسی که در آمریکا سراغ ضدانقلاب فراری رفت و با آنها مصاحبه کرد. ممکن است با محتوایش مخالف باشیم اما کارش کار هوشمندانه و به موقع بود. امروز آنها به درد ما هم میخورد درحالی که از زبان دشمن است و ما دیر جنبیدیم. اما هرجا جلوی ضرر را بگیریم منفعت است. دیگر اینکه تاریخ را کسانی باید بنویسند که در صحنه بودند. اگر ما تاریخ انقلاب را ننویسیم برایمان تاریخ انقلاب مینویسند و مقام معظم رهبری هم این را تذکر دادند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه افزود: لازم است به دو نمونه از تحریفهای تاریخی خیلی روشن، اشاره میکنم. مثل اینکه روز روشن را کسی انکار کند. خاطرات پرویز ثابتی به نام «در دامگه حادثه» منتشر شده است. کتاب حدود ۶۰۰ صفحه است. پرویز ثابتی رسماً انکار میکند که در ساواک شکنجه وجود داشته است. ببینید انکار شکنجه در ساواک، توسط فرد اول مدیر شکنجه در ساواک چه دروغ بزرگی است. هنوز در جامعه آدمهایی مانند عزت شاهی و دیگران که آثار شکنجه را همراه خود دارند زندهاند. شهید رجایی وقتی به شورای امنیت سازمان ملل رفت، پایش را بالا زد و جای شلاغهای زندان را به مردم دنیا نشان داد. بعد ثابتی به صراحت میگوید ما شکنجه نمیکردیم و کتاب هم چاپ میکند و جلوی دانشگاه هم با جذابه زیرزمینی، فروخته میشود و جوان امروز میخواند و تصدیق میکند. من خاطرهای دارم که ثابتی در اوین از این اتاق به آن اتاق میرفت و بالا سر زندانیانی که زیر شکنجه بودند سر میزد و در جای دیگر خواهم گفت. اسدالله علم یادداشتهایش در ۷ جلد منتشر شده است. توصیه میکنم حتماً این ۷ جلد را بخوانید. به اعتقاد من که نوع چنین خاطراتی را خواندم، معتبرترین و مفیدترین خاطرات به جا مانده از دوره طاغوت برای اثبات حقانیت انقلاب است. که هیچ جای شک و شبهه ندارد. این خاطران اینقدر رسوا کننده است که ضد انقلاب ترجیه میدهد در مورد آن فقط سکوت کند. در جایی از این مجلدات مینویسند: به شاه میگوید از عفو بین الملل آمدند و از زندانهای ما بازرسی کردند و با ۳ هزار زندانی مصاحبه کردند و گزارش دادند که ۳۰ درصد آنها هنوز آثار شکنجه بر بدن شأن مشهود است. شاه هم میگوید می دانم اما آنها قول دادند گزارش شأن را منتشر نکنند. این را چند سال قبل از انقلاب نوشته، کتاب هم خارج از ایران چاپ شده و ما هم هیچ اطلاعی نداشتیم. ببینید اگر تاریخ ننویسید مینویسند.
حداد عادل با گلایه از تحریفهایی که امروز از دوران دفاع مقدس میشود گفت: همین دو سه ماه پیش گفتند از آقای آهنگران تقدیر شده است. فردی به آهنگران فحش داده بود که تو بودی که جوانها را به کشتن دادی! یعنی ما نشستیم با ۱۲ لشکر و سه هزار تانک به کشور حمله کرده و بعد کسی آمده و معرکه جنگ را با شعر و هنر خودش گرم کرده و یک عده هم رفتند جان شأن را فدا کردند و به آقای آهنگران هم هیچ ربطی نداشته است. حالا این فرد آمده ادعای طلب کاری میکند که نو باعث شدی جوانان کشور کشته شوند. هنوز آزادگان در کشورما زندهاند که چنین ارزشهای جنگ زیر سوال میرود. پس بدانید که کار به این سادگیها نیست.
مظلومیت اسرای دفاع مقدس نسبت به رزمندگان و شهدا
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه افزود: من تصور میکنم آزادگان در مقایسه با شهدای جنگ و حتی رزمندگان، مظلوم واقع شدند. این یک واقعیت است و کار آقای ده نمکی میتواند مقدمهای باشد که مسئله اسارت و آزادگان در جای طبیعی خودش از نظر فرهنگی قرار بگیرد. همانطور که ما شهدای گمنام داریم باید بگوییم قهرمانان گمنام هم داریم. اسرا، قهرمانان گم نام هستند. باید روی این کار سرمایه گذاری ویژه کرد. اهمیت گزارشهایی که از رزمندگان جنگ باقی مانده در مقایسه با سایر آثار هنری در این است که واقعیت دارد. نوشتههای هنری حاصل خیالات فرد است اما وقتی خاطرات اسرا را مانند کتاب من زندهام یا پایی که جاماند و… که گزارش اسارت است را میخوانید، تخیل نیست، واقعی است. اینها تاثیرش روی خواننده کتابها بسیار زیاد است.
حداد عادل در ادامه گفت: این مجموعه را ندیدم و گزارشی از آن را خواندم اما به یقین میتوانم دو حکم کلی در مورد آن کنم. ممکن است منتقدان از نظر فنی و روشی روی آن اشکال بگیرند اما قابل حل است و نباید ما را از اصل قضیه غافل کند. ده نمکی کار بزرگی کرده است. مصاحبههایی که او انجام داده اگر به موقع نمیرسید، شاید ۲۰ درصد راویان شأن زنده مانده بودند. این خیلی ارزش دارد که او پیش از فوت صاحب اثر، حرفش را ثبت و ضبط کرده است. فکر میکنم این مجموعه ماده خام برای انواع کتابهای دیگر است. به آقای ده نمکی گفتم این کار شبیه صنعت بالادستی است که منشأ دهها صنعت میان دستی است که هر کدامش منشأ دهها صنعت پایین دستی میشوند. انواع و اقسام و فکری و فرهنگی از این کتاب میتواند دربیاید. توصیه ام این است که کسانی بیایند و با اشراف به این مجموعه کتابهایی خواندنی در حد ۲۰۰ -۳۰۰ صفحه برای جوانان تولید کنند.
وی با طرح دو سوال از مسعود ده نمکی افزود: سوالی هم از آقای ده نمکی دارم که در کتاب شأن به آنها اشارهای کرده است. سوالم این است که آیا اسرا در اردوگاهها زبان خاصی هم داشتند؟ چون در زندان، زندانیها بین خودشان زبان ویژه ای تولید میکنند. اگر چنین چیزی در اثر باشد یا تولید شود بسیار به کار زبان شناسان میآید و مفید خواهد بود. سوال دیگر اینکه آیا سراغ خانواده شهدا رفتهاید؟ چرا که کار بزرگی است. اسارت دو طرف دارد، یکی اسیر و یکی هم خانواده اسیر. پای درد دل آنها نشستن دنیایی دارد. این خودش فصل مفصلی است که میتوان طرحی تعریف کرد و به آن اضافه کرد.
حداد عادل در پایان ضمن خواندن شعری گفت: به صدا و سیما پیشنهاد کنید همانطور که در برنامههای متعدد، خانوادههای شهدا را میآورند فرصتی هم برای خانواده آزادگان بگذارند. این فرهنگ را در جامعه ما ترویج کنند که ما غیر از رزمنده و شهید یک گونه دیگر از قهرمانان داشتیم که آزادگان بودند. شاعری عرب میگوید: «یری الناس دهنا فی القواریر صافیا / ولم یدر ما یجری علی رأس سمسم» که ترجمه به شعر فارسی این است: روغنی در شیشه بینی صاف و روشن، ریخته / غافلی بر سر، چه آمد دانه بادام را.
فرهنگنامه اسارت و آزادگان حاصل ۲۰ سال کار پژوهشی است
مسعود ده نمکی نیز در بخش آخر این مراسم گفت: به اعتقاد من در بین ایثارگران، چند قشر مظلوم تر از سایرین هستند؛ آنها به دلیل عدم فرهنگ سازی و اینکه اهل ادعا و تملق نبودند و حقوق خود را مطالبه نکردند، مظلوم واقع شدند؛ من معتقدم مظلوم ترین آنها، جانبازان اعصاب و روان و آزادگان هستند.
وی افزود: کنت الکساندر دومارانش، رئیس سابق سازمان جاسوسی فرانسه در سفر به عراق از اردوگاههای اسرای ایرانی بازدید کرد و در کتاب خود نوشته است «من در اردوگاههای اسرای ایرانی چهرهها و چشمهایی را دیدم که استقامتشان، برای ما تداعی کننده جنگ جهانی چهارم بود. متأسفانه ما از درک این موضوع عاجزیم و مفهوم ناقصی به ذهنمان متبادر میشود.» اگر آزادهها از خود بگویند، همه فکر میکنیم از خود تعریف میکنند. اما اینگونه نیست. اداره کنندگان اردوگاههای اسرا را از خبیثترین افراد انتخاب میکردند تا با اسرا برخوردی از سر رحمت و رأفت نداشته باشند؛ اما یکی از فرماندهان اردوگاههای اسرای ایرانی، در مقابل اسرای ما احترام نظامی گذاشت و گفت «ما اسیر شما بودیم، نه شما اسیر ما.» باید ببینیم چه اتفاقی است که دشمن را به این اعتراف بزرگ وا میدارد. باید تاریخ آزادگان را مطالعه کنیم تا بفهمیم نسل امروزی بعثیها، یعنی داعشی ها، وهابیان و… چگونه با شیعیان برخورد میکنند. من در برابر آزادگان سر تعظیم فرود آوردم.
ده نمکی گفت: مظلومیت اسرا در این است که تنها عدهای از آنها شناخته شدهاند؛ ما در اردوگاهها دهها قهرمان داشتیم که گمنام و ناشناخته ماندهاند. کسانی که اگر هر جای دیگر دنیا بودند، به آنها مدال افتخار میدادند. مظلومیت اسرا، مرا بر آن داشت که کار بر روی «فرهنگنامه اسارت و آزادگان» را آغاز کنم؛ پروژهای که ابتدای راه تخمین میزدم یکی دو دهه به طول بیانجامد. مرحله پژوهش آغاز شد و به مدت ۲۰ سال، ۵۰ مصاحبه گر، ۵۰ تایپیست و… که تمام تیم از بانوان بودند، کار پیاده سازی حدود ۵ هزار ساعت مصاحبه را انجام میدادند؛ برای هر اردوگاه، اردوگاه نگاری انجام شد؛ اسناد صلیب سرخ اخذ و ترجمه و با خاطرات و اسناد موجود، تلفیق شد و به این ترتیب مجموعه ۷۸ جلدی «فرهنگنامه اسارت و آزادگان» پدید آمد. این مجموعه هدیه من به آزادگان و سازمانهایی که در این زمینه کار میکنند و باید بگویم خروجی آن مصاحبهها، چیزی فراتر از این ۷۸ جلد کتاب است. من ۷۸ جلد کتاب را در طول ۲۰ سال به سرانجام رساندم، اما حالا دیگر فکر میکنم شاید عمرم برای ادامه کار، کفاف ندهد. این کار در مدت ۲۰ سالی که گذشت، بی سر و صدا انجام شد و دلیل آن تعبیر حضرت علی (ع) است، مبنی بر اینکه «کاری به سرانجام میرسد که سرپوشیده باشد.» این کار حتماً قابل نقد است؛ اما در هر حال کار پایهای است که در اختیار آزادگان قرار میگیرد.
وی افزود: باید از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و دبیرکل نهاد کتابخانه های عمومی کشور قدردانی کنم که بانی خیر شدند و کتابهایی که ۱۰ سال پیش کارشان تمام شده بود، امروز به مرحله چاپ رسید و به کتابخانه های مرجع اهدا خواهد شد. دیتای این مجموعه، میلیونها صفحه فیش برداری شده است که میتواند به آثار دیگری تبدیل شود. حجم این دیتاها ۸ ترابایت است و من برای اهدای آنها با چندین سازمان مکاتبه کردم، اما متأسفانه برای خیلیها بی اهمیت بود و متوجه شدم که نذر فرهنگی یا کار فرهنگی هم مظلوم واقع شده است. اما شاید ۵۰ سال بعد این آثار محل رجوع بسیاری از پژوهشگران باشد؛ چراکه ما دیگر نیستیم که خاطرات جنگ را تعریف کنیم و رجوع به این کتابها میتواند زمینه ساز تولید رمانها، فیلم نامهها، سریالها و… باشد.
ده نمکی از زحمات تمامی کسانی که در آماده سازی این مجموعه همکاری کردند، قدردانی کرد و گفت: آنچه در این مجموعه ارائه شده، روایتی جمعی است که از بیرون به مقوله اسارت نگاه میکند و هیچ تحلیلی روی آن نشده است؛ یعنی اگر کسی چیزی گفته و فرد دیگری چیزی مخالف آن گفته، هر دو نگاه آورده شده است. این کار برای من حاصل ۲۰ تا ۳۰ سال پژوهش بوده است و از همراهی خانواده ام در این مسیر تشکر میکنم که شاید اگر صبوری آنها نبود، این کار به سرانجام نمیرسید.
کد خبر 5996231 فاطمه میرزا جعفریمنبع: مهر
کلیدواژه: مقام معظم رهبری مسعود ده نمکی فرهنگستان زبان و ادب فارسی غلامعلی حدادعادل شورای عالی انقلاب فرهنگی مهدی رمضانی دوران دفاع مقدس نهاد کتابخانه های عمومی کشور کتاب و کتابخوانی انقلاب اسلامی ایران معرفی کتاب محمد مهدی اسماعیلی فلسطین دفاع مقدس بازی های رایانه ای کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نقد کتاب رونمایی کتاب نهمین جشنواره بازی های رایانه ای فجر اسرائیل انتشارات کتاب جمکران نهاد کتابخانه های عمومی کشور فرهنگ نامه اسارت و آزادگان اردوگاه های اسرا قبل از انقلاب آقای ده نمکی اردوگاه ها حداد عادل منتشر شده دفاع مقدس جامعه ما کتاب ها ۲۰ سال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۳۲۳۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قانون نانوشته!
برای یک جامعه اسلامی که کمترین انتظار ما از آن جامعه داشتن قوانین منظم و مدون برای مراودات اجتماعی است؛ جامعهای که هدف اصلی آن رشد و تعالی انسان است، چگونه میشود به همه وجوه مسائل ذهنی و روانی انسان در مراودات توجه نکرده باشد؟
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- لیلا بکائیان*: ساعت ۷ صبح متروی تهران، مسیر هرروز بنده برای رسیدن به محل کار است؛ حدود ۷ یا ۸ ایستگاه را باید طی کنم؛ در قسمت واگن خواهران سوار میشوم؛ درآن ساعات همیشه شلوغتر است؛ میدانم که در این ساعت کسی برای خرید و گردش و بازار گردی سوار مترو نمیشود؛ اکثر این بانوان یا به محل کار میروند و یا برای رسیدن به کلاس درس و مدرسه و آموزشگاه وارد مترو شدهاند.
به آنها نگاه میکنم بعضی چهرهها شاداب و بعضی خسته، بعضی در حال چرت زدن، آخربعضی از اینها مادرانی هستند که ضمن کار در بیرون از خانه تا پاسی از شب در منزل به امور خانه و فرزندان هم رسیده اند گاهی خستگی از چهره تک تک آنها پیداست، اما یک چیزعجیب است، گاهی با همان خستگی همان بانو چهره خود را آرایش کرده!
حجاب درستی ندارد و یا گاهی هم مکشفه میباشد؛ برایم سوال میشود آنچه که باعث شده یک خانم در این ساعت از روز اینچنین به سر و صورت خود برسد واقعا چه چیز است؟ اصلا این آرایش صورت و این نوع پوشش برای چه کسی و برای کجا میباشد؟
تعدادی چادری هستند، تعدادی مانتو به تن کرده وبسیار آراسته هستند، یادم از مهماندارهای هواپیما میآید، تعدادی بلوز و شلوار بدون شال و روسری و یا با شال و روسری، برایم جالب است این همه تنوع در پوشش در ساعت ورود به دنیای مراودات کاری و اجتماعی و آموزشی!
با خود فکر میکنم به قوانینی که نوشته شد و اجرا شد و یا اجرا نشد و یا قوانینی که اصلا نوشته نشد!
برای یک جامعه اسلامی که کمترین انتظار ما از آن جامعه داشتن قوانین منظم و مدون برای مراودات اجتماعی است؛ جامعهای که هدف اصلی آن رشد و تعالی انسان است، چگونه میشود به همه وجوه مسائل ذهنی و روانی انسان در این مراودات توجه نکرده باشد؟
البته نباید بی انصاف بود بسیاری از قوانین خوب ما بر گرفته از دین و آئین ما است؛ مثل قوانین حمایت از بانوان در سطوح مختلف خانواده و اجتماع؛ قوانین حمایت از اصل کرامت انسان و؛ و هزاران قانون زیبای دیگری که فقط در جامعه اسلامی پیدا میشود، اما یک جای کار میلنگد؛ بحث فرهنگ و هویت ملی و مذهبی!
چرا طی این یکی دو سال اخیر به جایی رسیدیم که چشممان باید به بانوانی بیوفتد که در جامعه اسلامی خود را مکشفه کرده اند و با سر برهنه به خیابان و اجتماع آمده اند!
این مسیری نبود که بعد از چهل و اندی سال از انقلابمان با آن همه خونهای پاک که در راه استواری این انقلاب ریخته شد؛ منتظرش بودیم؛ این مدل فرهنگی روشی نبود که ما را در راه تحقق اهداف والای یک جامعه اسلامی برای رسیدن به یک تمدن جهانی، کمک کند!
یک جای کار ایراد دارد!
کجا اشتباه کردیم، کجا لغزیدیم که جامعه به لحاظ فرهنگی به این سمت حرکت کرده است؟
باید بازنگری کنیم، باید برگردیم به گذشته، کمی عقبتر، شاید بشود روزنههای نفوذ فرهنگی را پیدا کرد.
روزنههایی که اکنون با عمق بیشتر تبدیل به منافذ بزرگی شده اند که مانند رودی در حال حرکت، یک استحاله فرهنگی را به خورد جامع اسلامی میدهد؛ باید برگریم به عقب!
اولین روزهای ورود رسانهای جدید در بین خانوادههای ایرانی، ورود دستگاه پخش فیلم یا همان ویدئو؛ روزهایی پر از خاطرات تلخ و شیرین، بگیر و ببند دستگاه و دورهمیهای خانوادگی که برای تماشای یک فیلم بدون سانسور و یا اکشن مشتاق این رسانه جدید بودند و برخورد نظام ناظر که با این رسانه برخورد میکرد و آن را ضبط میکرد.
اما کار از کار گذشت دیگر نمیشد همه خانهها را زیر و رو کرد و دیگر نمیشد همه دستگاههای جدید را ضبط کرد؛ رسانه و صنعت با یک سرعت بالا ورود خود را به همه خانهها اعلام کرده بودند و روز به روز در حال پیشرفت بودند. تحولی عظیم برای ارائه فیلمهای مختلف با سبک زندگیهای متفاوت از ملتهای مختلف!
و باز هم ورود مهمانان جدید برای توسعه جامعه و زندگی مرفه تر؛ ورود کامپیوترها و کم کم ورود ماهوارهها که هر کدام زمینه و بستری جدید بود برای تغییر ذائقهها و تغییر خرده فرهنگها و تغییر باورهای دینی و ملی، ولی هنوز اول راه است قطعا در این زمان آن تغییر اساسی صورت نگرفته است، پله پله و قدم به قدم!
ابتدا تغییرات جزئی توسط تولیدکنندگان لباس و پوشاک و ارائه پوشاک خارجی توسط وارد کنندگانی که فقط به دنبال جذب مشتری بیشتر با ارائه مدلهای جدید هستند؛ اما برخوردهای سلبی هم از طرف دولتها صورت گرفت از جمع آوری ماهوارهها و پارازیت انداختن در آنتن دهی و امواج ماهواره، تا زمزمههای زیر سوال بردن بعضی از پوشاک مانند ساپورتهای زنانه، مانتوهای تنگ و چسبان، استفاده از شال به جای مقنعه و روسری و... توسط عدهای از دغدغهمندان و دلسوزان فرهنگ و عفاف.
اما تنها چیزی که نتیجه این روشها و پیگیریها شد دعوای نخبگان و عوام و خاص بود که هر کدام در رد یا توجیه یا پذیرش حرفی داشتند و آنچه باقی ماند دنیای رو به رشد تغییر فرهنگ پوشش و عفاف بود که کم کم تبدیل به یک عرف پذیرفتنی میشد که محبوب بسیاری از دلها بود!
و با ورود غول بزرگ رسانهای یعنی فضای مجازی و تبدیل همه دنیا به یک دهکده جهانی، دیگر حرفی از تغییر نوع پوشش و عفاف و حجاب نبود؛ در این فضای بیکران همه چیز جذاب بود و هرکس در این عرصه متبحرتربود سود بیشتری میکرد.
ارائه همه چیز در یک اقیانوس بی انتها، مد، پوشاک، تیپ و استایل، فرهنگ و آداب و رسوم، ارائه دین و آئینهای مختلف، ارائه چهرهای جدیدی از مدلهای مختلف باور و اعتقادات، طبیعت و طبیعت گردی، آشپزی، ورزش و سلامتی، مدیریتهای اقتصادی، طب از صنعتی تا سنتی، مدل خانه داری، مدل ساخت خانه، کسب در آمد و ثروت و در کل ارائه مدل شهروندی و جامعه داری و اکنون در این فضا دیگر حتی حریم خانه و خانواده هم از بین رفته بود برای خودش انقلابی شده بود هم پای انقلابهای بزرگ دنیا؛ فیلسوفی که متحول کننده فکر و عقیده و باور و متحول کننده کل مسیر زندگی است!
و بازخورد آن در جوامع مختلف تغییر در سبک زندگی و دین و باور و اعتقادات قلبی بود، مانند مار خوش خط و خالی که با حرکت نرم و آهسته خود سمی را به جامعه وارد میکرد که کشنده نبود، ولی تمام افکار و عقاید و باورها و سنتها و هویت ملی را تغییر میداد، انقلاب رسانهای!
و انسان روزبه روز به این مار خوش خط و خال وابستهتر و از هویت فرهنگی، انسانی و ملی خود فاصله دارتر میشود؛ اکنون دولت مردان چه باید میکردند؟ بگیرند، ببندند، فیلتر کنند؟ و یا رهایش کنند تا تبدیل به اژدهایی صد سر بشود که همه آنچه را که داشتیم، ببلعد؟
و باز هم بر سر این موضوع بین همه دلسوزان وخواص و نخبگان دعوا وجود داشت و این اژدها در حال رشد و توسعه و اینطور شد که به اینجا رسیدیم، جایی که هم اکنون هستیم غول رسانهای دنیا اژدهایی شده است که با هر سر خود یک قسمت از هویت ملی و مذهبی ما را بلعیده است و زائیده هایش اکنون این جمعیت رها شده با افکار مختلف و شبهات ذهنی بسیار، غرق در دنیا و به دنبال آرامش از دست رفته اند.
اما آیا راهی برای کنترل زائیدههای این غول بزرگ وجود دارد؟
به دلیل وابستگی فضای مجازی امروزه با پیشرفت و توسعه جهانی که نمیشود آن را از بین برد، چون تبدیل به بخش عظیمی از زندگی مردم و جوامع شده است؛ اما آیا نمیشود هم زمان با توسعه این فناوریها قوانین را هم توسعه داد؟
خوشبختانه در جوامع اسلامی بنا به نگرش دینی دولت مردان و پیاده سازی شعائر دینی تا حدودی توانسته ایم هویت مذهبی و ملی را حفاظت کنیم؛ اما اگر در جاهایی خللی میبینیم که رنگ جامعه اسلامی را از نظر ظاهر کمی مشوش و به هم ریخته است، باید نگرشی در نوع برخورد و وضع قوانین انجام دهیم؛ مانند همین مساله عفاف و حجاب در جامعه امروزی ما.
بانوانی که ضمن این جریان انقلاب رسانهای بخشی از باورها و عقاید خود را از دست دادهاند و در دام ذائقه متقاضیان هوس بازی قرار گرفتهاند که زن را وسیله ملعبه و هوس و کالایی در دست قرار میدهند.
از جمله تولیدکنندگان پوشاک و واردکنندگان آن، صنایع آرایش و بهداشتی، جراحان زیبایی و آرایشگران متهمین ردیف اول این تغییرات هستند.
متهمین ردیف دوم کسانی هستند که ارائه رفتار میدهند، روانشناسان، جامعه شناسان، فیلسوفان، بعضا پزشکان و پیراپزشکان، اصحاب رسانه از تولیدکنندگان فیلم و سریال و تئاتر، صوت و پادکست تا نویسندگان رمان و داستان و شعر، طراحان و دیزاینرها و مدرسان علوم متافیزیک، فنگشویی، کدهای کیهانی، چاکراها، علم اعداد و قوانین جذب و متهمین ردیف سوم طیف وسیع فعالان و مدیران و مسئولان عرصه اجتماعی در حیطه شرکتها و موسسات خصوصی و دولتی، ادارات خصوصی، دانشگاهها، دانشکدهها و آموزشکدهها، کلینکها و درمانگاهها و مطب اطبا و...
و آخرین گروه قانون گذاران و ضابطین و ناظرین بر اجرای قوانینی که فراموش کردند برای ورود بانوان به عرصه اجتماع فقط نباید زنان را قانون مدار بدانند!
نمیشود بدون رسیدگی به این جریانات فقط در خیابان به زن تذکر بدهید و او را مواخذه کنید، اقتضای وجودی زن زیبا پسندی است؛ موجودیتش بر اساس جلب توجه عواطف مردانه است، و اگر فضای اطراف، او را زیبا بپسندد چنانچه در اعتقادات دینی ضعیف باشد، به سرعت به سوی تحول ظاهری پیش میرود.
حال مجدد باید پرسید برای ورود زنان به عرصه فعالیتهای اجتماعی، آیا صرفا برای زنان باید قانون گذاشت؟
برای موسسات و شرکتهایی که یکی از شروط استخدامشان بانوان آراسته و زیبا و مجرد است نباید قانون نوشته شود؟
برای کلینیکها و مطب اطبایی که به احترام پزشک بودن گاهی خودشان تقیدات دینی را کنار گذاشته و عوامل و پرسنل خود را هم ملزم به همکاری میکنند؛ نباید قانون نوشت؟
برای فروشگاهها، مجتمعهای تجاری، امثال ایران مالها و؛ که در آن زنان وسیله جذب مشتری هستند؛ نباید قانون نوشت؟
برای آموزشکدهها، موسسات آموزش عالی و دانشگاهها که عرصه کسب علم و آموزش هستند، نباید قانون نوشت؟
برای کسبه بازار و مغازهها، کافی شاپها، کافه کتابها، کافه پاتوقها، رستورانها، باغ تالارها، بوم گردیها و اماکن تفریحی و گردشگری، نباید قانون نوشت؟
چرا حتما نوشته اند؛ قطعا مجوزها بر اساس یک بند در قرارداد به آنها داده شده است و آن یک جمله است، " رعایت شئون اسلامی و ملزم بودن به قوانین ملی و مذهبی" بوده است؛ و این جمله چقدر آشنا میباشد بر سردرب ورودی هر مکانی این جمله را میبینیم: " رعایت شئون اسلامی الزامی است"، پس قانون نوشته شده، فقط رعایت نمیشود!
آیا وقت آن نرسیده که ما هم مانند غول عرصه مجازی که حتی برای اتاق خواب خانواده مذهبی ایرانی برنامه دارد؛ کمی وارد جزئیات بشویم و برای این جمله الزام شئونات اسلامی وارد جزئیات شویم و قانون را کمی محکمتر کنیم؟
چرا نباید به صنعت پوشاک نظارت بیشتری شود تا به طور مثال تولید کنندگان همین امسال به جای تولید مانتو این همه کت زنانه ارائه ندهند!
چرا هیچ حمایتی از چادر نمیشود که برای یک بانوی مسلمان اقلا در سال یک چادر به صورت یارانه هدیه داده شود تا بهانه گرانی پوشش نداشته باشد؟
چرا نظارتی بر آرایشگاهها و ارائه خدمات زیبایی نمیشود که اگر قرار است به طور مثال کاشت ناخن جنبه درمانی داشته باشد این جراحی به متخصصان پوست و مو سپرده شود نه اینکه فقط دلالان آرایشی این کار را با هزینه اندک انجام دهند و خود این کار ارائه مد و تقویت بی دینی شود؟
چرا قانونی برای اجرای زیباییهای مختلف نیست تا حتی یک پزشک عمومی هم در مطب جراحی ژل و بوتاکس انجام ندهد؟
چرا نباید با فعالان عرصه فضای مجازی در هر کسوتی که هستند و در حال ارائه رفتار و تغییر هویت ملی و مذهبی هستند، برخورد محکم و بازدارندهای داشت؟
چرا نباید شرکتها و موسسات خصوصی به کارمندان لباس فرم بدهند؟
چرا نباید برای موسسات آموزشی و دانشگاهها لباس فرم تعریف شود، حتما میگویند خنده دار و مضحک و زشت است؛ اما آیا اگر دانشجوی رشته پزشکی و پیراپزشکی همان ترم اول ملزم به پوشیدن روپوش سفید میشود اینکار برایش زشت و ناپسند است؟
و یا بعضا بانکها که لباس فرم برای کارمندان خانم و آقا تعریف میکنند، و همچنین مهمانداران هواپیما که لباس فرم دارند؛ آیا این کار هم زشت و مضحک است؟ اما این یک شرط استخدام است و هیچ کس حرفی نمیزند؛ ولی بقیه شرکتها و موسسات و...؟
یادم میآید پسرم را برای آموزش زبان به یک موسسه معرفی کردم؛ همان جلسه اول که رفت و برگشت به خانه، گفت دیگر نمیروم! با کلی تلاش علت را جویا شدم؛ سرش پایین بود با کلی این پا و آن پا کردن گفت مامان خانمی که تدریس میکرد یک کت قرمز و یک رژ لب قرمز زده بود که من متوجه شدم بیشتر حواس من به صورت و لباس و حرکات این خانم است برای همین از این کلاس اصلا خوشم نیامد!
میدانم در قیود مجوز این موسسه قطعا نوشته شده است رعایت شئون اسلامی الزامی است، اما این قیود هرگز باز نشده است که لباس مدرسان چگونه باشد، لباس متربیان چگونه باشد، فضای آموزشی کلاس چطور تعریف شود، محل استراحت دختران و پسران جدا باشد، مسئولین آموزشگاه خودشان لباس ساده داشته باشند، آرایش ممنوع باشد، بی حجابی و کشف حجاب ممنوع باشد و در آخر ذکر شود چنانچه هر کدام از موارد بالا مشاهده گردد یک یا دوبار اول توبیخ و دفعه سوم پلمپ موسسه؟!
و به همین روش، قانون نوشتی برای هر مکانی چه تفریحی، چه کسب و خرید و چه مکانها گپ و استراحت و تغذیهای!
اگر اینطور نوشته میشد، ورود بانوان به جامعه کاری و آموزشی و تفریحی نیاز به تذکر نداشت، خود به خود قانونمند میشد!
اما اگر به همین ریزی نوشته شده است و رعایت نمیشود؛ باید گفت ناظرین و ضابطین قوانین پس کجا را نظاره میکنند و با چه چیزی دقیقا برخورد میکنند؟ و اگر نوشته نشده است که قانون مداران باید آنها را بازنگری و دوباره بنویسند!
و در انتها باید گفت برای داشتن حیا و عفت در جامعه، قانون باید برای همه محکم و ثابت باشد نه صرفا برای موجودی که ضعیف است و شاکله وجودیش خواهان زیبایی؛ گاهی باید دنیای مردانه را محکوم به اجرای قوانین سخت کرد تا دنیای زنانه ساخته شود!
یادمان باشد مردان فریاد نمیزنند و در اجرای قوانین صبورتر و آرامتر هستند!
* لیلا بکائیان؛ دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.